مباحثی در رابطه با ولایت فقیه |
ماهیت ولایت
ولایتی که برای فقیه عادل به کمک ادله ولایت فقیه اثبات می شود، ازسنخ اعتبارات و مجعولات شرعی است. فقاهت و عدالت و شجاعت و مانند آن، از صفات و حقایق تکوینی هستند، اما اموری نظیر ریاست و ملکیت «وضعی و قراردادی» اند. امور اعتباری و وضعی به اموری می گویند که به واسطه وضع واضع و جعل و قراداد ایجاد می شوند و به خودی خود وجود خارجی ندارند، بلکه به واسطه وضع واضع و جعل جاعل موجود می شوند. اگرواضع و قرارداد کننده، شارع باشد، به آن «اعتبار شرعی» گویند و اگر واضع و ایجاد کننده آن، عقلا و عرف باشند، به آن «اعتبار عقلایی» گویند.1
کسی که فقیه می شود یا به ملکه عدالت دسترسی پیدا می کند، صاحب یک واقعیت و صفت تکوینی و حقیقی می شود. اما اگر کسی را به سمتی نصب کردند و ریاستی برای او قرار دادند، این سمت و منصب، یک واقعیت تکوینی و حقیقی نیست، بلکه یک قرارداد و اعتبار عقلایی است. تفاوت امر اعتباری با امر تکوینی در آن است که زمام امر اعتباری و وضعی به دست واضع یا قراردادکنندگان است، بر خلاف حقایق تکوینی که واضع و جاعلی آن را قرار نداده و اعتبار نکرده است تا با تغییر جعل و اعتبار او، وجود آن منتفی شود.
ولایت، به دو صورت تکوینی و اعتباری وجود دارد ولایتی که فقیه از آن برخوردار است و از ادله ولایت فقیه استنباط می شود، ولایت اعتباری است. ولایت از سنخ تکوینی، یک فضیلت و مقام معنوی و کمال روحی است. رسول الله (صلّی الله علیه وآله) و امامان معصوم (علیهم السلام) از هر دو قسم ولایت برخوردارند. به سبب برخورداری از عصمت و مراتب اعلای عبودیت و علم الاهی، خلیفةالله و صاحب مقام ولایت کلیه الهی محسوب می شوند وبه سبب واگذاری منصب رهبری و اداره شؤون مسلمین، صاحب ولایت سیاسی واجرایی، که شأنی اعتباری است شمرده می شوند امام خمینی (رحمة الله علیه) در باره چنین می گوید:
"وقتی می گوییم ولایتی راکه رسول اکرم (صلّی الله علیه وآله) و ائمه (علیهم السلام) داشتند، بعد از غیبت، فقیه عادل دارد، برای هیچ کس این توهم نباید پیدا شود که مقام فقها همان مقام ائمه (علیهم السلام) و رسول اکرم (صلّی الله علیه وآله) است. زیرا اینجا صحبت از مقام نیست، بلکه صحبت از وظیفه است. «ولایت»، یعنی حکومت واداره کشور اجرای قوانین شرع مقدس، یک وظیفه سنگین و مهم است، نه این که برای کسی شأن و مقام غیر عادی به وجود آورد و او را از حد انسان عادی بالاتر ببرد. به عبارت دیگر، «ولایت» مورد بحث، یعنی حکومت و اجرا و اداره، بر خلاف تصوری که خیلی ها دارند امتیاز نیست، بلکه وظیفه ای خطیر است. «ولایت فقیه» از امور اعتباری عقلایی است و واقعیتی جز جعل ندارد".2
باید توجه داشت که ولایت فقیه از آن جهت که منصب حکومت و اجرا و ریاست جامعه را به فقیه نسبت می دهد، یک اعتبار و وضع عقلایی است؛ زیرا در همه جوامع بشری چنین اعتبار و قراردادی وجود دارد وبرای افرادی چنین منصبی را جعل و وضع می کنند. از سوی دیگر، به سبب آنکه این اعتبار و وضع با روایات معصومان (علیهم السلام) و ادله شرعی برای فقیه اثبات می شود و او به استناد این ادله شرعی به این شأن و منصب و وظیفه گمارده می شود، یک «اعتبار شرعی» است. پس اصل مقوله ولایت، یک «اعتبار عقلایی» است و امضا و تصویب و جعل آن برای فقیه در فضای شرع مقدس، یک «اعتبار شرعی» است.3
---------------------------------------------
1. ریاستی که یک قبیله برای رئیس خود و یک جامعه برای حاکمان خویش قائل است، نمونه ای از اعتبارات عقلایی است. همچنین قوانین راهنمایی و رانندگی، نظیر ممنوعیت گردش به چپ یا یک طرفه بودن یک خیابان از اعتبارت و مجعولات وضعی عقلایی است.
2. ولایت فقیه، ص 40- 41
3. حکومت اسلامی (درسنامه اندیشه سیاسی اسلام)، ص 116- 118
لینک ثابت - نوشته شده توسط سید در شنبه 90 بهمن 29 ساعت ساعت 8:2 عصر
دربــاره ی ما
http://www.lenzor.com/sh0985
منوی اصــــلی
خبرنامه
آمار و اطلاعات
موضـــوعات
نــوشته های پیشین
آخرین نـــوشته ها
وصیت نامه شهدا
لوگوی دوستان
دیــگر امکانات