• وبلاگ : مباحثي در رابطه با ولايت فقيه
  • يادداشت : داستانهايي از ولايت 6
  • نظرات : 3 خصوصي ، 22 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + محمدعلي 
    شما چند سالته اصلا حرفاي منو ميخوني؟؟؟...
    حرفاي منو با دقت بخون و اگه جوابي داري بده
    نميتوني فرا فكني كني و انكارشون كني

    ميگم دجال يعني رهبر جهل و گمراهي
    هر عصري يه دجال داره
    دجال عصر پيامبر ابوجهل بود
    و دجال اخر الزمان مرد يك چشمي كه به دست امام زمان كشته ميشه
    اما قبل از اون مرد يك چشم
    دجال هاي زيادي به عنوان پيش قراول ميان و ميرن
    مث هيتلر مث صدام مث اسامه بن لادن مث خميني مث خامنه اي مث بشار اسد

    ظاهرا برداشت شما از دجال مرد يك چشم آخر الزمونه
    و نميدوني كه قبل از ظهورش پيش قراولاش ميان و ميرن
    و نميدوني كه دجال يعني رهبر جهل و گمراهي
    كسايي كه توي جمل از پشكل شتر عايشه معجزه ساختن همون كسايين كه رهبر دجالشون وقت بيرون اومدن از شكم ننش نداي يا علي سر داده
    همون كسي كه از حد گذرونده و مث فرعون و نمرود مقام خدايي براي خودش قائل شده و تو كتاب شرح اسم كه زندگي نامشه اسمش جز اسما الهي برده شده
    تو كه دم از قران ميزني براي من يه آيه بيار كه توش
    " سيد علي خامنه اي " از اسما خدا باشه
    اعوذ بالله... طبق همون آيه قرآني كه ازش دم ميزني مشرك واجب القتله...
    يه آيه از قران براي من بيار كه ولايت فقيه رو به غير معصوم داده باشه
    آيه و اطيعو الله و اطيعو الرسول و اولي الامر منكم به وضوح ميگه اطاعت جز از خدا پيامبر خدا و اولي الامر كه همون دوازده امامن شرك محسوب ميشه...
    اگه قرار بود امام زمان در دوران غيبت كبري نائب بر حقي روي زمين داشته باشه مثل دوران غيبت صغري براي خودشون نائب قرار ميدادن
    اين فقط يه امتحان براي سنجش عقل ماست كه دروغگو بر خدا و پيامبرش رو بشناسيم و تكذيبش كنيم و راستگو بر خدا و پيامبرشو بشناسيمو تصديقش كنينم
    وگرنه بودن از صدر اسلام امثال معاويه كه ادعاي خلافت مسلمين داشتن امثال يزيد و هارون الرشيد و مامون عباسي كه لعنت ابدي خدا برشون باد اما شدن عبرت تاريخ

    پاسخ

    1- دجال در لغت به معناي دروغگو و کسي است که حق و باطل را در هم ميکند. (فرهنگ ابجدي عربي فارسي، ص: 386)2- اصل قضيهء دجال به طور اجمال، بعيد نيست صحت داشته باشد ليكن تعريفات وتوصيفاتى كه درباره اش شده مدرك قابل اعتمادى ندارد (زيرا مدرك عمده آن توصيفات، دو حديثى است كه در كتاب بحار الأنوار وكتب ديگرنوشته شده است، باين سند: محمدبن عمربن عثمان بهذا الاسناد عن مشايخه عن ابى يعلى المصولى عن عبدالاعلى بن حماد عن ايوب عن نافع عن ابن عمرعن رسول الله. ودرحديث ديگر: الطالقانى عن الجلودى عن الحسين بن معاذ عن قيس بن حفص عن يونس بن ارقم عن ابى سيار الشيبانى عن الضحاك بن مزاحم عن نزال بن سبرة عن علي. بردانشمندان پوشيده نيست كه سند اين دو حديث قابل اعتماد نيست زيرا مامقانى دربارهء محمدبن عمربن عثمان مى نويسد: مجهول الحال است ودربارهء نافع نوشته: غلام ابن عمر مى باشد وگمراه وگمراه كننده بوده است. ودربارهء عمر نوشته:احوالش معلوم نيست ودربارهء ضحال بن مزاحم نوشته: مدركى كه او را از نيكان قرار دهد نيافتم. ودربارهء نزال بن سبره نوشته: احوالش معلوم نيست) (دادگستر جهان ص 225)ادامه جواب در نظرات بعدي