امام خمینى (رض)، وارث خلافت انبیاء (ع) 

عالمان ربانى، وارثان انبیاء الهى اند و انبیاء(علیهم السلام)، خلفاى خداوند مى باشند و خلفاى الهى، مظهر «اسم اعظم »اند. پس برخى از عالمان ربانى، مى توانند خلیفه حق و جامع جمال و جلال الهى باشند که این افراد، بسیار اندک و جزء نوادرند.

امام خمینى(قدس سره) در مرحله سوم یعنى پس از انبیاء الهى و ائمه معصومین(سلام الله علیهم اجمعین)، خلیفه حق و مظهر این نام الهى بود. او در زمینه هاى علمى، به حسب حصه وجودى و تعین هستى خاص خویش، مظهر اسم «علیم » بود و در زمینه هاى عملى، مظهر اسم «قدیر»; و چون در راه دین گام برداشت و تمام هجرت و جهاد و اجتهاد او براى برافراشتن «کلمة الله » بود: «لتکون کلمة الله هى العلیا»1، پس او، به قدر سعه وجودى خود، مظهر «حى قیوم » گشت.

همان گونه که بهشتیان زنده اند و هرگز نمى میرند، مردان الهى نیز که براى حفظ شریعت و احیاى دین الهى تلاش مى کنند و در این راه، هر رنجى را براى دین خدا تحمل مى کنند، «کلمه علیا»ى خداوند گشته، هماره باقى خواهند بود. چنین عالمانى، مشمول بیان نورانى امیر بیان، حضرت على بن ابى طالب(علیه السلام) هستند که فرمود: «العلماء باقون ما بقی الدهر»2. سر این سخن آن است که کامل ترین ولى خدا در عصر ما، وجود مبارک امام زمان(ارواحنا فداه) است که از آن حضرت، به عنوان «بقیة الله » یاد مى شود; یعنى امام عصر(عج)، به ابقاى الهى و بلکه به بقاى الهى، باقى است. در درجه نخست و بالذات، فقط ذات اقدس اله ماندنى است: «هو الباقى » و پس از او، خلفاء و مظاهر اویند که باقى اند و پس از آنان، عالمان عادل که وارثان انبیاء و امامان(علیهم السلام) مى باشند، باقى به بقاى الهى اند.

امام راحل(قدس سره) در میان عالمان ربانى، همچون ستاره فروزان و قدر اول ستارگان درخشان گنبد میناست. او، در سلسله عارفان محقق جاى داشت و در عین حال، از همه آنان فاصله گرفت. آنان، در سیر به سوى خدا و تقرب به او و بریدن از خلق: «من الخلق الى الحق » متوقف گشته بودند ولى ایشان، براى اصلاح زندگى انسان و حاکمیت قانون خدا، به سیر «بالحق فی الخلق » رسید. گفته اند که مرد باطنى(عارف)، پس از آرامش و اطمینانى که در سیر معنوى برایش حاصل مى شود، نمى خواهد به زندگى این جهان بازگردد و در آن هنگام که به ضرورت بازمى گردد، بازگشت او، براى همه بشریت سود چندانى ندارد; اما امام راحل(رض) که وارث انبیاء الهى بود، همانند آنان، بازگشت و در جریان زمان وارد گردید تا زمام تاریخ را به دست گیرد و جهان تازه اى از کمالات مطلوب را خلق کند و براى همگان مفید باشد.3

---------------------------------------------------------

1. نهج البلاغه، حکمت 273، بند 2

2. بحار الانوار، ج1، ص 188، ح 4

3. ولایت فقیه ولایت فقاهت و عدالت، ص 261 و 262



نظر

لینک ثابت - نوشته شده توسط سید در شنبه 91 اردیبهشت 23 ساعت ساعت 3:48 عصر